جدول جو
جدول جو

معنی یافت شدن - جستجوی لغت در جدول جو

یافت شدن
پیدا شدن، آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن
تصویری از یافت شدن
تصویر یافت شدن
فرهنگ فارسی عمید
یافت شدن
پیدا شدن
تصویری از یافت شدن
تصویر یافت شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نایافت شدن
تصویر نایافت شدن
یافته نشدن بدست نیامدن، کمیاب بودن، معدوم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت شدن
تصویر ساکت شدن
خاموش کردن آرام گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثابت شدن
تصویر ثابت شدن
محقق شدن مبرهن شدن مدلل شدن درست گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافته شدن
تصویر تافته شدن
بر افروخته شدن بسبب قهر و غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک شدن بیغش گردیدن، مسخر شدن مستخلص گشتن (شهر ناحیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرفت شدن
تصویر خرفت شدن
تباه شدن عقل بر اثر پیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثابت شدن
تصویر ثابت شدن
استوار شدن، مدلّل شدن، محقق شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
غفلت کردن، برای مثال دریغا که مشغول باطل شدیم / ز حق دور ماندیم و غافل شدیم (سعدی۱ - ۱۸۴)
بی خبر ماندن، فراموش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک و پاکیزه شدن، بی آلایش شدن، برای مثال بسیار سفر باید تا پخته شود خامی / صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی (سعدی۲ - ۵۸۷)، کنایه از بی غل و غش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست شدن
تصویر راست شدن
راست گردیدن، راست گشتن
برپاخاستن، ایستادن، برخاستن، مقابل کج شدن و خم شدن، از کجی درآمدن
حقیقت پیدا کردن، به حقیقت پیوستن، مطابق درآمدن، درست درآمدن
مرتب شدن، سازگار شدن، درست شدن، رو به راه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادت شدن
تصویر عادت شدن
رسم شدن، معمول شدن
در علم زیست شناسی قاعده شدن زن، حائض شدن
فرهنگ فارسی عمید
خو گر شدن، رواگ پذیرفتن، دشتان شدن خوی کسی شدن (امری و عملی) ملکه شدن، رسم شدن معمول شدن، حایض گشتن زن قاعده شدن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافل شدن
تصویر غافل شدن
آگاهی نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارت شدن
تصویر غارت شدن
به تاراج رفتن مال و متاع
فرهنگ لغت هوشیار
نیس شدن از میان رفتن از میان رفتن از دست رفتن: اگر آن نکبتها به دست نیامده باشد غبنی باشد از فایت شدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
رستاخیزشدن، هنگامه شدن بر پا شدن رستاخیز، بر پا شدن شور و غوغا و هنگامه: گر ملامت می کنندم ور قیامت می شود بنده سر خواهد نهاد آنگه ز سر سودای تو
فرهنگ لغت هوشیار
شرمزده و افسرده گشتن وجهه خود را از دست دادن: از دور که روی تخت دراز کشیده بود (سوسن) مانند مجسمه ظریف و شکننده ای بنظر میامد که انسان جرات نمیکرد او را لمس بکند از ترس اینکه مبادا کنفت و پژ مرده بشود، دارای چین و چروک و کثیف شدن (پارچه و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافع شدن
تصویر نافع شدن
نافع آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثابت شدن
تصویر ثابت شدن
((~. شُ دَ))
محقق شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
((شُ دَ))
پاک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بافر شدن
تصویر بافر شدن
Buffer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بافت شده
تصویر بافت شده
Textural
دیکشنری فارسی به انگلیسی
буферизировать
دیکشنری فارسی به روسی